حیوان نجیب
جمعه, ۷ آبان ۱۳۹۵، ۰۱:۱۱ ق.ظ
حیوان نجیبی شدم۰۰همان اسب
سواری بر دلم نشست'سوارمن مردی بود که هوای کویر شیرینش کرده بود۰۰
ارام میخواند مهربان میخندید انگار در بطن مادر قرار به شرف یاعلی گفتن گذاشته۰
هرچند گاهی زمزمه ی تلخ رفتنش تن سیاه مرا به سلاخی می کشید۰۰۰
رسیدروزی که افسار م را رها کردودر بدرقه اش چشمهای حیوانی ام گریست و قلب حیوانی ام جانش به لب امد۰۰۰۰
برود به سلامت۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
ولی نمیداندچه شیهه یی از حرص روان حیات وحش میکنم 'نمیداند بر مزرعه ی ریحان چگونه خواهم تازید'نمیداند چه خاکستری بر عقلم پاشید'وچه ریشه ای از ریش سوزاند'
حیوان نجیبی شدم۰۰همان اسب 'ولی چند روزی نجابت بسترش را از من جدا میکند
اخر تازیدن کجا ونجابت کجا۰۰۰حتی غبار هم باشد به نعلم زینتش میبخشم
۹۵/۰۸/۰۷